داستان «حاجی نرگس» منتشر شد
مجموعهداستان «حاجینرگس» نوشته مریم سمیعزادگان بهتازگی به وسیله انتشارات آوند دانش منتشر و راهی بازار نشر شدهاست . اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «نقطه سر خط» است که آثار نویسندگان ایرانی را شامل میشود و اینناشر چاپش مینماید .
مریم سمیعزادگان مولف اینکتاب , دانشآموخته رشته زبان آلمانی است و بهجز مجموعهداستان «دو کوچه بالاتر» , داستانهایی نیز در مطبوعات و روزنامهها چاپ نموده است .
داستانهای اینکتاب , درباره مساله و مشکلات اجتماعی زنان می باشند . شخصیتهای مهم قصهها هم زنانی از سنین و طبقات مختلف اجتماع میباشند و هریک مشکلات خاص خویش را دارند . مشکلاتی که زنان داستانهای «حاجینرگس» با آن ها روبرو هستند , موضوعاتی مثل جدایی , مهاجرت , ازدواج مجدد , خیانت , مادرشهید بودن و . . . را شامل میشوند .
اینکتاب ۱۳ داستان را با اینعناوین دربرمیگیرد : شعور جایی است همین حوالی , دیوارهای این منزل نخ نما است , این توی گور خوابیدهها , فصلزمستان آن سال , بلاگردان , سقاخانه اوسیعقوب , این عاشقانه آهسته نیست , ملاسلیمان , حاجینرگس , گرمابه عذرا کیسهکش , ننهمرتضی , طالعبینی چینی , نوامبرِ شیرین .
در قسمتی از داستان «حاجی نرگس» «سقاخانه اوسیعقوب» از اینکتاب میخوانیم :
معلوم نبود به خاطر تکه نباتی که همیشه توی جیب داشت به او لقب نبات داده بودند یا زیرا شیرین میزد . با یک دست شلوارش را بالا کشید . بلندی اورکت نظامی کهنهاش تا نوک کفشهایش میرسید . فصل زمستان بود و هوا سرد . توی خرماپزان تابستان نیز اورکت را از تنش درنمیآورد . از هنگامی این را به تن کرده بود , به هرکسی که میرسید سلام نظامی میداد . با آن قد یکمتر و چهلسانتی , توی اورکت بلند و گشاد مرحمتی استوار محسنی مشابه روحی سرگردان بود . اگرچه دقیقه یکبار , کفتر سفید زیر بغلش را جابهجا میکرد و فشاری به آن میداد .
کفتر بیچاره صدای بُق مانند از خودش درمیآورد و آرام میگرفت تا فشار بعدی . آرام رفت سمت اوسیعقوب , دست گمشده توی آستین را , درون جیب کرد و تکه نباتی خارج آورد و گوشه لپش گذاشت . پاها را جفت کرد و با لپ ورقلمبیده رو به اوسیعقوب سلام نظامی بخشید , بعد ریز خندید . ممد و رسول نیز خندیده بودند . جلال اما دوباره برزخ شد . با چشم و ابرو و تکان سر به او فهماند از جلوی چشمش دور شود . جاویدنبات مثل همیشه اطاعت امر کرد . رفت و کنار اوستا نشست . کفتر را روی زانو گذاشت و زل زد به جلال . جلال شباهت عجیبی به سگ آبی داشت , چاق بود و کوتاه .
اینکتاب با ۱۱۴ صفحه , شمارگان ۵۰۰ نسخه و بها ۲۲ هزار تومان منتشر شده شده است .
بدون دیدگاه