صحبتی با برنده «قلم زرین» یوسف قوجق
یوسف قوجق شتابزدگی و برخورد سادهانگارانه را از مساله ادبیات کودک و نوجوان میداند و معتقد است ما در محتوای کتابهای مان هم ضعف داریم و نویسندگان عموم نوجوانان را درنظر نمیگیرند و به اصطلاح لاکچری مینویسند . وی همچنین با انتقاد از نهادهای گوناگون , معتقد است برگزیده شدن کتاب در حد یک خبر و جشنواره باقی میماند .
این تالیف کننده که کتاب «تاریخ با طعم ذغالاخته» وی به عنوان برگزیده بخش داستان کودک و نوجوان جشنواره «قلم زرین» شناخته شدهاست , در گفتوگو با ایسنا درباه وضعیت ادبیات داستانی نوجوان ها , با اشاره به تأثیر وضعیت اقتصادی بر نشر کتاب و نویسندگی اظهارکرد : دورادور کتابهای دوستان را میخوانم و احساس می کنم نوعی شتابزدگی در کار دوستان وجود دارد , انگار میخواهند زود به حق تألیفی برسند . در واقع وضعیت مادی بر مساله فنی و محتوایی کارها غلبه نموده است . مورد دیگر این است که شم می کنم دوستانی که تازه در این میدان شروع به عمل کردهاند پاره ای در کارهایشان پرحرفی میکنند و عامل آن را نمیدانم . آنها مخاطب را خیلی معمولی گرفتهاند و طول و تفصیل زیادی در کارهایشان موجود هست , کارهایشان عمیق نیست و بیشتر شرح ماوقع است . قصه تنها شرح ماوقع نیست بلکه چیزهای اکثری وجود دارد که روایت را قصه مینماید ; از جمله نثر عالی , مفاهیم عمیق تربیتی , اخلاقی و مساله انسانی . قصهنویس می بایست اینها را در تار و پود قصهاش مطرح نماید و به مخاطب لذت کشف بدهد .
وی بابیان این که سادهنویسی خیلی هم عالی نیست , خاطر نشان کرد : نویسندهها خیلی سخت نمیگیرند و روی کارهایشان فکر نمی کنند , بهویژه در فعالیت نوقلمان این موضوع بیشتر چشم میگردد . تالیف کننده می بایست پاره ای زحمت کشف لذت را به مخاطب بدهد و نباید مساله را خیلی ساده مطرح نماید , قصه بایستی لایههای زیرین و نهفته نیز داشته باشد . ولی این مسئله به معنای این نیست که پررمز و راز بنویسد بلکه مخاطب را مقداری درگیر نماید . این ضعفها موجود است .
قوجق با تأکید بر اهمیت محتوا برای ادبیات کودک و نوجوان بیان کرد : در کشورمان فرهنگ خاص و سبک زندگی خودمان را داریم , اما احساس می کنم بعضی از نویسندگان از آن طرف بام افتادهاند و یکسری مساله ضدارزش را مطرح میکنند که باعث فاصله افتادن بین داستانها و سبک زندگی عموم مردم میگردد . فکر میکنم داستانهایمان باید دربرگیرنده سبک زندگی ایرانی باشد تا قشر خاصی از ایرانیان . ما در محتوا دچار مشکل شدهایم و محتوای داستانهایی که برای نوجوانان نوشته میشود افت و خیز زیادی دارد , هم از حیث پیامهایی که در داستانها مطرح میشود و هم به لحاظ مضامین . اگر خیلی مصداقی بگویم داستانها را لاکچری مینویسند , در حالی که عموم نوجوانان ما زندگی آنچنانی را تجربه نکردهاند .
وی بابیان این که کتابهای ترجمه دراین باره بیتأثیر نیستند , اظهار کرد : من مخالف کتابهای ترجمه نیستم البته یکسری آسیبشناسی میخواهد . ناشر چون کپیرایت را رعایت نمی کند , خیلی راحت کتابهای کشورهای دیگر را ترجمه میکنند و تالیف کننده هم خبر ندارد . گاه آثاری به زبان پارسی ترجمه میشود که تماما با سبک زندگی و فرهنگ ما مختلف است . دو زمینه در ترجمه با اهمیت است ; یکی اینکه فرم تازهای در کتاب وجود داشته باشد و دیگری محتوا . من مولف دوست دارم کتابهایی که فرم و تکنیک جدیدی در نوشتن دارند بخوانم , ولی زمانی که کتاب را میخوانم می بینم نه فرم و قالب تازهای دارد و نه محتوایش با فرهنگ و سبک زندگیمان یکی است . مخالفتی با این کتابها ندارم البته دیگر ترجمه کتابها بهویژه کتابهای کودک و نوجوان خیلی ول شده و به یک آسیبشناسی نیاز دارد . مخاطب نوجوان کتابهای ترجمهشده را میخواند و زیرا قوه تشخیص ندارد تأثیر میپذیرد , غرب را مدینه فاضلهای تجسم میکند و زیستبومهای بخش ها متفاوت کشورمان را در سایه میبیند .
یوسف قوجق گفت : نوک فلش به سمت ما هم می باشد , هنگامی که من نویسنده از فرهنگ بومی خودم در داستانهایم بهره نمیبرم و به مخاطب نوجوان عرضه نمی کنم خلایی وجود خواهد داشت . خودمان به سبک زندگی خودمان نمیپردازیم و انتظار داریم این کتابها ترجمه نشود و مخاطب هم آنانرا نخواند . در ۳۰ – ۴۰ سال اخیر ورود کتابهای ترجمه به بازار کتاب بیقاعده شدهاست . بلبشویی که در ادبیات کودک و نوجوان میباشد در ادبیات بزرگسال کمتر دیده می گردد , کم کم آثاری منتشر میشود که کیفیت خوبی به لحاظ محتوا و ساختار تکنیکی نداشته باشد . نهادهای فرهنگی در ترجمه اثرها بچه و نوجوان بیسیاست و بیکیاست عمل مینمایند . هرکسی مترجم شده و اثراتی را ترجمه می کند . کتابهای ترجمهای حسابشده نیستند , نتیجهاش را نیز میبینیم . نویسندگان یواش یواش کارهایشان شبیه آثار ترجمه شدهاست , نویسند میبیند مخاطب آنها را میخواند , پس کتابهای ترجمهشده را الگو قرار می دهد و فکرمیکند سبک زندگیای که آنجاست همینجا هم می باشد .
یوسف قوجق همچنین در رابطه جوایز ادبی در بخش کتابهای طفل و نوجوان و تأثیر آن بر کتابهای این مجموعه خاطرنشان کرد : جشنوارههای مختلف با سیاستهای مختلفی برگزار میشود , ترازو انتخاب کتابها هم متعدد است البته موضوعی که از آن غافل میشویم این است که این جایزهها منقطع میباشند و روند منسجمی در سیاستگذاریها نیست تا وقتی کتابی تقدیر یا این که برگزیده شد , دربارهاش کاری انجام بدهند و در قالبهای متعدد هنری عرضه شود . منطقی است وقتی که جایزهای به کتاب داده میشود , نهاد های متعدد پیشگام شوند تا کتاب چشم شود , برای مثال در قالب نمایش نامه دربیاید , به کتابخانه مدرسهها نفوذ پیدا کند , یا این که مسابقه کتابخوانی با محوریت به عبارتی کتاب گذارده شود . یادگرفتن و رشد , ارگان کتابخانهها , صدا و سیما و ارگانهای فرهنگی می توانند یاری نمایند . بهنظر میرسد صدا و سیما در موضوع کتاب و کتابخوانی و به خصوص در حوزه نوباوه و نوجوان غفلت نموده است . اینجانب تالیف کننده دلم خوشم است که کتابم برگزیده شده , ولی برگزیده شدن همانا و به کارگیری نکردن همانا . تنها برگزیده شدن کتاب در یک خبر درج میگردد . چه کسی قادر است کتابها را به دست مخاطبان برساند جز نهادهایی که از آن ها اسم بردم؟ سیستم کتاب و کتابخوانی کمی فشل است و سیتماتیک نیست .
این تالیف کننده در توضیح کوتاهی در رابطه کتابش نیز اذعان کرد : «تاریخ با طعم زغالاخته» روایتی از دوران حکومت پهلوی است و به ماجراهای دوران رضاشاه میپردازد . این مسئله از عشق و علاقه یک زن و مرد بههم آغاز میگردد , زن و مردی که دو روحیه متفاوت داشتند , زن از مخالفان رضاشاه است و مرد از قزاقها و کهنهسربازان وی .
بدون دیدگاه